ونگوگ ونسان (Van Gogh Vincent )
ونسان ونگوگ (Vincent Van Gogh)
این نقاش بزرگ پستامپرسیونیسم که شاید شناختهشدهترین و مشهورترین نقاش در میان عامهی مردم باشد، در سال ۱۸۵۳ در دهکدهای کوچک در هلند دیده به جهان گشود. شرایط زندگی و پیشینهی خانوادگیاش طوری بود که نقاش شدن برایش حکم سرنوشتی محتوم را داشت زیرا دلالی و فروش آثار هنری شغل موروثی خانوادهاش بود. ونسان نیز با این که مدتی به همین کار مشغول شد و بر خلاف برادر کوچکترش، تئو، موفقیتی در این کار کسب نکرد، و به عنوان مبلغ مذهبی در میان معدنچیان تنگدست پروتستانی نیز نتوانست توفیقی به دست بیاورد، راه محتوماش، نقاشی را در دههی ۱۸۸۰ پیش گرفت. نخستین آموزشهای جدیاش را نزد آنتوان موه دید و مدت کوتاهی نیز به شکل آکادمیک در مدرسهای تحصیل کرد. سال ۱۸۸۶ بود که نزد برادرش، تئو، به پاریس رفت. تئو که ونسان او را تنها حامی زندگیاش معرفی میکند فروشندهی تابلوهای نقاشی بود و در گالریاش آثار مونه، پیسارو، گوگن و دیگر نقاشان امپرسیونیست و نئوامپرسیونیست موجود بود. علاوه بر این نمایشگاههای متعددی که در پاریس برگزار میشد ونگوگ را با این سبک نقاشی آشنا کرد. در سال ۱۸۸۸ به شهر آرل در جنوب فرانسه رفت و سعی کرد هنرمندان پاریسی را دور خود جمع کند. گوگن تنها کسی بود که سرانجام پس از درخواستهای مکرر ونگوگ به او ملحق شد. حدود یک ماه با هم نقاشی کردند که تابلوی تاکستان سرخ ونگوگ یکی از آنهاست، اما جروبحث دو هنرمند بر سر هنر کمکم بالا میگرفت. ترس شدید و فزایندهی ونگوگ از این که گوگن ترکاش کند منجر به بحرانی شد که در ۲۳ دسامبر ۱۸۸۸ به نقطهی اوج خود رسید. در آن روز ونگوگ با تیغ ریشتراشی گوگن را دنبال کرد و دست آخر در جریان یک حملهی عصبی لالهی گوش خود را برید و در روزنامهای پیچید و برای زن بدکارهای به نام راشل فرستاد و خواست از آن خوب مراقبت کند. گوگن آرل را ترک کرد و دیگر هرگز ونگوگ را ندید. ونگوگ را چند روز در بیمارستانی روانی بستری کردند و تئو از او مراقبت کرد. در ۱۸۸۹ دوباره به خانهاش در آرل بازگشت اما به خاطر توهم و پارانویای شدیدی که دچارش شده بود دائم به بیمارستان میرفت تا این که روزی با ارادهی خود به تیمارستان سنرمی رفت. تئو ترتیبی داد که ونسان در آنجا دو اتاق کوچک داشته باشد؛ یکی به عنوان آتلیه و دیگری برای زندگی. هر چند به سختی میشد بر آن سلولهای تنگ و خفه با آن پنجرههای کوچکشان نام اتاق گذاشت. در طول این دوران سوژههای نقاشیهای ونگوگ همان کلینیک و حیاطش بود. عمده وجه مشخصهی کارهای ونگوگ در این دوره فرم چرخشی تکرارشونده در نقاشیها بود که نمونهی مثالزدنی آن شب پرستاره است. با این حال کمبود سوژه باعث میشد ونگوگ یا به کشیدن کپی آثار بقیه بپردازد یا سوژههای خودش را تکرار کند. از دیگر آثار مشهور تولیدشده در این دوره اتاق خوابی در آرل است. کل زمانی که توانست در این آسایشگاه دوام بیاورد حدود یک سال بود. در ۱۸۹۰ آن جا را ترک کرد و در حالی که آثارش تازه داشتند در میان هنرمندان و منتقدان جایی باز میکردند، با شلیک گلولهای در سینهاش به زندگی ۳۷ سالهی خود پایان داد. آثار پرشمار ونگوگ، شامل بیش از هشتصد نقاشی و هفتصد طراحی با موضوعهای طبیعت بیجان، تکچهرهها و مناظر، پیش از مرگاش چندان با استقبال شایستهای روبهرو نشد و برایش شهرتی به ارمغان نیاورد. در زمان حیاتاش تنها توانست یکی از تابلوهایش را بفروشد و زندگیاش در فقر و بیماری و سختی گذشت. مجموعه نامههای ونگوگ به برادرش که بیش از ۷۵۰ نامه است منبع گستردهی اطلاعاتی دربارهی زندگی، طرز فکر، اهداف زیباییشناختی و بحرانهای روحی ونگوگ است.